پاکبازان

ساخت وبلاگ

​​

امام باقر (ع) فرمود:

شخص حریص به دنیا ،مانند کرم ابریشم است که هر چه بیشتر ابریشم به دور خود می تند راه بیرون شدنش را دور تر و مشکل تر می کند، تا اینکه از غم و اندوه بمیرد.

کافی جلد ۲، صفحه ۳۱۶


برچسب‌ها: سخن بزرگان

پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 35 تاريخ : پنجشنبه 24 اسفند 1402 ساعت: 22:03

امام حسن مجتبی ع می فرمایند:

با مردمان چنان معاشرت کن که دوست داری آنان با تو آنگونه معاشرت کنند که در آن صورت انسان منصفی هستی.


برچسب‌ها: سخن بزرگان

پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 42 تاريخ : پنجشنبه 24 اسفند 1402 ساعت: 22:03

آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کندبر جای بدکاری چو من یک دم نکوکاری کنداول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام ویوان گه به یک پیمانه می با من وفاداری کنددلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از اونومید نتوان بود از او باشد که دلداری کندگفتم گره نگشوده‌ام زان طره تا من بوده‌امگفتا منش فرموده‌ام تا با تو طراری کندپشمینه پوش تندخو از عشق نشنیده‌است بواز مستیش رمزی بگو تا ترک هشیاری کندچون من گدای بی‌نشان مشکل بود یاری چنانسلطان کجا عیش نهان با رند بازاری کندزان طره پرپیچ و خم سهل است اگر بینم ستماز بند و زنجیرش چه غم هر کس که عیاری کندشد لشکر غم بی عدد از بخت می‌خواهم مددتا فخر دین عبدالصمد باشد که غمخواری کندبا چشم پرنیرنگ او حافظ مکن آهنگ اوکان طره شبرنگ او بسیار طراری کندبرچسب‌ها: حافظ پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 29 تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1402 ساعت: 2:15

و نترسیم از مرگمرگ پایان کبوتر نیست.مرگ وارونه یک زنجره نیست.مرگ در ذهن اقاقی جاری است.مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد.مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گوید.مرگ با خوشه انگور می آید به دهان.مرگ در حنجره سرخ - گلو می خواند.مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است.مرگ گاهی ریحان می چیند.مرگ گاهی ودکا می نوشد.گاه در سایه است به ما می نگرد.و همه می دانیمریه های لذت ، پر اکسیژن مرگ است.برچسب‌ها: سهراب سپهری پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 30 تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1402 ساعت: 2:15

پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 20 تاريخ : جمعه 11 اسفند 1402 ساعت: 2:14

ما چون دو دریچه، رو به روی همآگاه ز هر بگو مگوی همهر روز سلام و پرسش و خندههر روز قرار روز آیندهعمر آیینه بهشت، اما ... آهبیش از شب و روز ِ تیر و دی کوتاهاکنون دل من شکسته و خسته ستزیرا یکی از دریچه‌ها بسته ستنه مهر فسون، نه ماه جادو کردنفرین به سفر، که هر چه کرد او کردبرچسب‌ها: مهدی اخوان ثالث پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 23 تاريخ : جمعه 11 اسفند 1402 ساعت: 2:14

​​​​​​​میثاق اول: معصومیت در کلاممیثاق دوم: هیچ چیز را به خود نگیریدمیثاق سوم: از تصورات باطل دوری کنیدمیثاق چهارم: بهترین خود باشید​​​​​​​​​​​​​​برچسب‌ها: عرفان سرخپوستی پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 22 تاريخ : جمعه 11 اسفند 1402 ساعت: 2:14

به نام خدا...الان اگر خدا و شیطان بیایند و یک نگاهی به این بچه های حضرت قابیل بیندازند شیطان سرش را بالا نمی گیرد و سینه اش را جلو نمی دهد؟ آن رجز "فتبارک الله احسن الخالقین !" برای همین ها بود؟ یا برای قربانیان بی دفاع این ها؟ برای آن تنهایانی که هنوز ناله دردشان را از اعماق سیاه این چاه ویل تاریخ می شنویم یا این همج الرعاها که از زور خوشی ترکیده اند و در ته چاه سر به مرگ شان را گذاشته اند و خسبیده اند؟!خدا خودش می داند که نتیجه این بازدید چه خواهد بود و از این است که دلش بار نمی دهد که قدمی به این آدمستان زشت و بد و کثیف بگذارد .حتی نگاهی هم به این طرف ها نمی کند.این کلوخ آلوده را با حشراتی که بر آن چسبیده اند در این فضای لایتناهی رها کرده است و به خودش واگذاشته است.این است معنی "بخود وانهادگی" آقای سارتر ،یا حرف لوکرس که می گفت خدایان به ما کاری ندارند یا مترلینگ که می گوید: "همین که انسان را آفرید دست از کار و حتی دخالت در کارها کشید و کارها را به انسان واگذاشت."البته آنجور که من معنی می کنم درست است نه آن جور که آنها فلسفه می بافند‌.آن ها می خواهند این حقایق را مایه ای برای پیغمبر بازی های خودشان سازند و از آن برای "ارشاد خلق" و بنیاد "اخلاق"و مذهب مصلحت آمیز و ساختن نصایح مشفقانه ی بشر دوستانه شان سوء استفاده کنند که مثلا این که خدا زمین و زمان و آدمهایش را ول کرده برای تفویض رسالت خدایی خویش است به "انسان" ! وگرنه این معنی دارد که خداوند عالمی بیافریند و با هزار آرزو و آرمان آدمی که معجزه خلقت و هنر خدایی خویش است بسازد و از روح خودش در او بدمد و بعد او را و همه چیز را ول کند و برود دنبال کارش؟ دنبال چه کار؟ لابد دیده است که چیزی از آب در نیامد که ولش کرد.دید که این لج پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 40 تاريخ : چهارشنبه 18 بهمن 1402 ساعت: 0:59

به نام خدا...چه می دانم؟ شاید این فرشته هایی که این شبه آدم ها را درست می کنند واقعا غرض خاصی هم نداشته باشند ولی لااقل این هست که اگر هم توطئه ای در کار نباشد این ها کنتراتی کار می کنند،تقلبی کار می کنند، نمی دانم،شاید زورکی و اجباری کار می کنند‌، یا خدا روزمزدشان نکرده،کارمزدی کار می کنند، یعنی هر راس آدم که بسازند مثلا یک قران مزدش را می گیرند ، یک قران؟ چه خبر است؟! چهار پول ، نیم عباسی ،یک غاز،این است که تمام هم و غم شان زیاد درست کردن است،بالا بردن "سطح تولید"است.حالا هر جور شد، هر چه از آب درآمد! رقابتی که در کار نیست،عرضه و تقاضا و انتخابی که در این بازار نیست، وانگهی مگر مایه اصلی اش چیست؟ خود خدا صاف و پوست کنده بارها در تورات، در قرآن فرموده است: "گِل، خاک، لایه ته نشین شده، گل و لای سیل،لجن بدبو و گند" خوب از گل و لای و لجن مگر می خواهی چی از آب در آید؟من از روی همین آدم هایی که درست می کنند و هر روز خر ار خروار هی می دهند بیرون فهمیدم که آن ها کارمزدی اند.تقلب می کنند‌، حتی توی همین لجن و گل و لای هم جنس آشغال می زنند.از مایه روح و احساس و عقل و زیبایی و آن بارقه ی قدسی اهورایی می دزدند،کش می روند و ریش و چربی و روده و شکمبه پر شده و استخوان و پوست و پشم و قازوراتش را زیادتر می کنند.آن اوایل باز کارهای بهتری بیرون می دادند،هر چه میگذرد بدتر می شود؛ مگر نمی بینی؟حتی بعضی هارا همین جوری نیمه کاره می دهند بیرون ! هنوز اعضای یدکی اش را درست به هم نبسته اند و جوش نداده اند و پیچ و مهره هاش را سفت نکرده اند ول می کنند رو زمین.بعضی ها اطاق شان را که می سازند، خالی می آورند به بازار!غالبا یادشان نیست که لااقل یه قطره عقل و شعور و عاطفه و فهم و ظرافت و انسانیت و روح توی ا پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 32 تاريخ : چهارشنبه 18 بهمن 1402 ساعت: 0:59

به نام خدا...مثلا ،یارو می بینی مرد است،کت و شلوار و ریش و سبیل و اِهن و تلوپ و صدای دورگه و کلاه شاپو و اسم مذکر و حتی زن و بچه و با این همه قرائن مثبته و دلایل مویده ی ذکوریت و رجولیت اش، بعضی احساسات زنانه دارد! مقصودم بعضی انحرافات جنسی نیست، نه، آن ها که کار فکاهی نیست، آن را خود این ابناء قابیل ابتکار کرده اند، صحبت از شوخی فرشتگان است که گاه آدم عوضی می سازند و گاه آدم خنده دار که مثلا مرد است، قر و غمزه می کند ، ناز می کند ، زیر ابرو برمیدارد، از عیالش در منزل کتک می خورد و از فرط"نجابت" هیچ عکس العملی نشان نمی دهد، فقط می رود گوشه ای یواش یواش ، به طوری که شوهر مونثش متوجه نشود و باز کنکش نزند گریه می کند ، و یا می رود پیش جاری سبیلو ، و یا آبجی ریشدار یا برادر یا همسایه یا همکارش درددل می کند، یا می نشیند و ساعت ها غیبت می کند، یا در برابر رقیبش ، دشمنی و حسدهای ملاباجیانه می ورزد و علیه همکار اداری اش هووگری می کند و برای از پا انداختن اش به جادو و جنبل متوسل می شود ، می رود پیش بزرگتر محله یا داش محله یا سرپرست خانواده از دستش شکایت می کند ، چغلی می دهد ، دروغ و راست سرهم می کند و پُرش می کند، پیشش گریه می کند و آه می کشد و وقتی دید اوقات او از دست طرف تلخ شد ، توی دلش قند آب می کند، دلش غنج می زند ، اگر هیچ کار از دستش ساخته نبود ، کتاب دعا برمیدارد و با دلی شکسته می رود به حرم و دخیل می بندد و زارزار اشک می ریزد و همکارش را نفرین می کند ،برای مرضش، تصادفش ، عزلش نذر می کند ، قربانی می کند...یا همیشه توی زندگی دنبال یک سرپناه ، آقابالاسر ، تکیه گاه ،یک "مرد زندگی" می گردد و گاه حالات مشخص و روشنی را در خود احساس می کند ، از قبیل برحی حالات "ماهانه" که در این ها س پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 31 تاريخ : چهارشنبه 18 بهمن 1402 ساعت: 0:59

کِلکِ مشکین تو روزی که ز ما یاد کندبِبَرَد اجرِ دو صد بنده که آزاد کندقاصدِ منزلِ سِلمی که سلامت بادشچه شود گر به سلامی دلِ ما شاد کند؟امتحان کن که بَسی گنجِ مرادت بدهندگر خرابی چو مرا، لطفِ تو آباد کندیا رب اندر دلِ آن خسرو شیرین اندازکه به رحمت گذری بر سرِ فرهاد کندشاه را بِهْ بُوَد از طاعتِ صدساله و زهدقدرِ یک ساعته عمری که در او، داد کندحالیا عشوهٔ نازِ تو ز بنیادم بُردتا دگرباره حکیمانه چه بنیاد کندگوهرِ پاکِ تو از مِدْحَتِ ما مُستَغنیستفکرِ مَشّاطِه چه با حُسنِ خداداد کند؟ره نبردیم به مقصودِ خود اندر شیرازخُرَّم آن روز که حافظ رَهِ بغداد کندبرچسب‌ها: حافظ پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 21 تاريخ : سه شنبه 10 بهمن 1402 ساعت: 19:58

...من می خوام برگردم به کودکینازی: نمی شه!!! کفش برگشت برامون کوچیکه!من:پا برهنه نمیشه برگردم؟نازی: پل برگشت توان وزن ما را نداره!برگشتن ممکن نیست!من: برای گذشتن از ناممکن، کیُ باید ببینم!!!نازی: رویا رُ!من: رویا رُ کجا زیارت بکنم ؟نازی: در عالمِ خواب!من: خواب به چشمام نمیاد!نازی: بشمار!تا سی بشمار!...یکُ دو!من: یکُ دو!نازی: سه وُ چار!من: سه وُ چار!نازی: پنجُ شش!من: پنجُ ...شش!نازی: هفتُ هشت!من: ...هفتُ ...هشت...!نازی: نهُ ده!من: ...نُ...هُ...دَ...!برچسب‌ها: حسین پناهی پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 31 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1402 ساعت: 19:23

شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینیغنیمت است چنین شب که دوستان بینیبه شرط آن که منت بنده وار در خدمتبایستم تو خداوندوار بنشینیمیان ما و شما عهد در ازل رفته‌ستهزار سال برآید همان نخستینیچو صبرم از تو میسر نمی‌شود چه کنمبه خشم رفتم و باز آمدم به مسکینیبه حکم آن که مرا هیچ دوست چون تو به دستنیاید و تو به از من هزار بگزینیبه رنگ و بوی بهار ای فقیر قانع باشچو باغبان نگذارد که سیب و گل چینیتفاوتی نکند گر ترش کنی ابروهزار تلخ بگویی هنوز شیرینیلگام بر سر شیران کند صلابت عشقچنان کشد که شتر را مهار دربینیز نیکبختی سعدیست پای بند غمتزهی کبوتر مقبل که صید شاهینیمرا شکیب نمی‌باشد ای مسلمانانز روی خوب لکم دینکم ولی دینیبرچسب‌ها: سعدی پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 38 تاريخ : سه شنبه 19 دی 1402 ساعت: 19:07

نام کتاب : ارباب نفسراهنمای هنرمند برای رهایی شخصینویسنده : دون میگوئل روئیزمترجم : لیلی پسندیدهراوی : غلامرضا صادقیانتشارات: شادن پژواکاپلیکیشن کتابراهبرچسب‌ها: معرفی کتاب پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 22 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1402 ساعت: 20:50

قصد جان می کند این عید و بهارم بی تو این چه عیدی و بهاری است که دارم بی تو گیرم این باغ ، گُلاگُل بشکوفد رنگین به چه کار آیدم ای گل ! به چه کارم بی تو ؟با تو ترسم به جنونم بکشد کار ، ای یار من که در عشق چنین شیفته وارم بی تو به گل روی تواش در بگشایم ورنه نکند رخنه بهاری به حصارم بی تو گیرم از هیمه زمرد به نفس رویانده است بازهم باز بهارش نشمارم بی تو با غمت صبر سپردم به قراری که اگر هم به دادم نرسی ، جان بسپارم بی تو بی بهار است مرا شعر بهاری ،‌آری نه همیه نقش گل و مرغ نیارم بی تو دل تنگم نگذارد که به الهام لبت غنچه ای نیز به دفتر بنگارم بی توبرچسب‌ها: حسین منزوی پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 66 تاريخ : سه شنبه 29 فروردين 1402 ساعت: 13:54

جانا ز فراق تو این محنت جان تا کیدل در غم عشق تو رسوای جهان تا کیچون جان و دلم خون شد در درد فراق توبر بوی وصال تو دل بر سر جان تا کینامد گه آن آخر کز پرده برون آییآن روی بدان خوبی در پرده نهان تا کیدر آرزوی رویت ای آرزوی جانمدل نوحه کنان تا چند، جان نعره‌زنان تا کیبشکن به سر زلفت این بند گران از دلبر پای دل مسکین این بند گران تا کیدل بردن مشتاقان از غیرت خود تا چندخون خوردن و خاموشی زین دلشدگان تا کیای پیر مناجاتی در میکده رو بنشیندرباز دو عالم را این سود و زیان تا کیاندر حرم معنی از کس نخرند دعویپس خرقه بر آتش نه زین مدعیان تا کیگر طالب دلداری از کون و مکان بگذرهست او ز مکان برتر از کون و مکان تا کیگر عاشق دلداری ور سوختهٔ یاریبی نام و نشان می‌رو زین نام و نشان تا کیگفتی به امید تو بارت بکشم از جانپس بارکش ار مردی این بانگ و فغان تا کیعطار همی بیند کز بار غم عشقشعمر ابدی یابد عمر گذران تا کیبرچسب‌ها: عطار نیشابوری پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 70 تاريخ : سه شنبه 29 فروردين 1402 ساعت: 13:54

بی مهر رخت روز مرا نور نماندستوز عمر مرا جز شب دیجور نماندستهنگام وداع تو ز بس گریه که کردمدور از رخ تو چشم مرا نور نماندستمی‌رفت خیال تو ز چشم من و می‌گفتهیهات از این گوشه که معمور نماندستوصل تو اجل را ز سرم دور همی‌داشتاز دولت هجر تو کنون دور نماندستنزدیک شد آن دم که رقیب تو بگویددور از رخت این خسته رنجور نماندستصبر است مرا چاره هجران تو لیکنچون صبر توان کرد که مقدور نماندستدر هجر تو گر چشم مرا آب روان استگو خون جگر ریز که معذور نماندستحافظ ز غم از گریه نپرداخت به خندهماتم زده را داعیه سور نماندستبرچسب‌ها: حافظ پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 72 تاريخ : سه شنبه 29 فروردين 1402 ساعت: 13:54

خداوندا، در این واپسین ساعت‌های سالدلم را چنان در جویبار زلال رحمتت شستشو ده کههر کجا تردیدی هست ایمانهر کجا زخمی است مرهمهر کجا نومیدی هست امیدو هر کجا نفرتی هست عشق جای آن را بگیرد پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 75 تاريخ : چهارشنبه 2 فروردين 1402 ساعت: 14:05

صبر کن ای دل که صبر سیرت اهل صفاستچاره عشق احتمال شرط محبت وفاستمالک رد و قبول هر چه کند پادشاستگر بزند حاکمست ور بنوازد رواستگر چه بخواند هنوز دست جزع بر دعاستور چه براند هنوز روی امید از قفاستبرق یمانی بجست باد بهاری بخاستطاقت مجنون برفت خیمه لیلی کجاستغفلت از ایام عشق پیش محقق خطاستاول صبحست خیز کآخر دنیا فناستصحبت یار عزیز حاصل دور بقاستیک دمه دیدار دوست هر دو جهانش بهاستدرد دل دوستان گر تو پسندی رواستهر چه مراد شماست غایت مقصود ماستبنده چه دعوی کند حکم خداوند راستگر تو قدم می‌نهی تا بنهم چشم راستاز در خویشم مران کاین نه طریق وفاستدر همه شهری غریب در همه ملکی گداستبا همه جرمم امید با همه خوفم رجاستگر درم ما مسست لطف شما کیمیاستسعدی اگر عاشقی میل وصالت چراستهر که دل دوست جست مصلحت خود نخواستبرچسب‌ها: سعدی پاکبازان...
ما را در سایت پاکبازان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pakbazano بازدید : 83 تاريخ : چهارشنبه 2 فروردين 1402 ساعت: 14:05